آی جوون های بیکار، دایناسور شناسی اومد به بازار

عباس نورمحمدپور
a_nmp@yahoo.com

بیکاری در چین غوغا می کرد. مردمان گرسنه بودند.

گشتند مردمان بیکار و بی عار هریک پی نان دوان چو نادار

وقتی جمعیت چین به فزونی یافت، مسئولان اونا به فکر افتادن برای جووناش کار پیدا کنند.

صاحب قدرتان از غم و ناله گرد هم شدند در پی چاره
گفتند چی کنیم ملت بیکار شد زین پس همگی نونمون آچر شد

هر چی فکر کردند، نتونستند کاری برای جوونا درست کنند، عاقبت به این نتیجه رسیدند که باید وقت بیشتری بوجود بیاورند تا درست و حسابی بشینند فکری کنند و جوونا را از بیکاری نجات بدن. اما چه طوری می شد این حرف را به مردمی گفت: که محتاج نون شبشون بودند همه چیز را یا بصورت نون می دیدند یا به صورت پول. سرانجام بعد از رایزنی های بسیار قرار بر این شد که دانشگاه ها را زیاد کنند تا جوونا برن اونجا درس بخونن. این طوری هم اونا فرصت فکر کردن داشتن و مردم دیگه سروصداشون در نمی اومد.
اما چه رشته ای؟ دیگه رشته ای نموده بود. آخه اونا هرچه رشته بود اورده بودن سرکار.
دردسرتون ندم بالاخره تصمیم براین شد:

بیل برد زدند بر در و دیوار دایناسورشناسی اومد به بازار

القصه، عده ای شدند مسئول طرح سوال، عده ای شدند نگهبان، عده ای شدند مسئول ثبت نام کنکور دایناسورشناسی و یه عالمه اشتغال زایی دیگه.
یه دوره کنکور کارشناسی دایناسورشناسی برگزار شد:
عده عده مردمان معذور رفتند پی درس و شغل بی پول

کنکور باشکوهی بود. یه عالمه اشتغال زایی برای جوونا بوجود آمد: شغل پشت کنکوری
چهار سال گذشت. حالا جوونا لیسانسه دایناسورشناسی بودند. ولی از کار و پول خبری نبود. باز هم مسوولان دور هم جمع شدند. هرچی فکر کردند به جایی نرسیدند. ولی نه انگار! یه راهکار جدید! یکی با افتخار پا شد و گفت: یه کنکور دیگه. یه دوره فوق لیسانس بذارین تا باز هم فکر کنیم.
و دو سال گذشت. این بار این جوونا ارشد دایناسورشناسی داشتند.
این سری همه مسئولین جمع شدند تا یه فکر دیگه ای بکند زیرا دیگه این جوونا ارشد بودند با اینا نمی شد دیگه شوخی کرد و سرکارشون گذاشت.
تو این قیل و قال بود که یکی پا شد و گفت: ای بابا این که مشکلی نیست. اینا که تا ارشد اومدن، برن دکتراشون را بگیرن بعد ادعا بکنن.
و باز هم دوسال گذشت. اون جوونا شدن دکتر و البته دایناسورشناسی!
دیگه نمی شد طفره رفت و باید جواب اون جوانا داده میشد. دیگه باید یه فکر اساسی می شد. آخه چند سال می شد فکر کرد. بله بعد از یه عالمه بحث و بررسی تصمیم براین شد که یه دوره لیسانس دایناسورشناسی دیگه بذارن تا اون دکترها برن و به اونا درس بدن.
و این طوری شد که مشکل بیکاری جوونای چینی حل شد . بیکاری از بین رفت.

( شعر کامل این داستان اجتماعی را بعدا اگه خواستین بیتی 50 تومان می فروشم- شرمنده ام آخه من هم یکی از اون لیسانسه های دایناسورشناسی هستم.)


 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

33911< 0


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي